انشاء درباره پاییز
مقدمه درباره پاییز:
ما در سال چهارفصل داریم که شامل بهارو تابستان و پاییز و زمستان است که پاییز سومین فصل ان می باشد.
متن انشا پاییز
پاییز همیشه به خش خش برگ های خشک شده اش در پیاده رو در زیر پای عاشقان
و غروب دل انگیزش با ان خورشید قرمز که سرخی اش فلک را پوشانده معروف است.
همان فصلی که دران درختان هرکدام به یک رنگ و نگار زینت داده شده که گویی خداوند
اینبار رنگین کمانش را لابه لای درختان نگارده واینگونه عظمت و نقاشی بی نظیر و بی مانندش را به رخ همگان می کشد.
پاییز فصل رسیدن میوه های بهشتی یعنی سیب سرخ که حتی حضرت حوا هم نتوانست از لذت شیرین و نفس گیرش چشم پوشی کند
و انار شیرین و یاقوتی که روح ادمی را جلا می دهد.
پاییزاست و باران های گاه و بی گاهش و غرش ابرها و نورانی شدن اسمان و زوزه و هوهوی باد در میان درختان سربه فلک کشیده که برگ ها را به رقصی زیبا و چشم گیر وا می دارد.
پاییز با شروع مدارس همراه است که باخود صدای خنده و بازی کودکان در کوچه ها و خیابان و شور حال عجیبی را به دنبال دارد
درفصل پاییز روزها کوتاه و شب ها طولانی تراست که و به همین علت اول مهر هرسال ساعت را یک ساعت به عقب میبرند و این فرصت مناسبی است که
ما از طولانی بودن شب استفاده کنیم و ساعت بیشتری را در کنار خانواده باشیم
و لحظات به یا دماندنی بیشتری را ثبت کنیم و حتی می توانیم به درس و مطالعه ی بیشتری بپردازیم.
در ایران باستان در شانزده مهر جشن مهرگان برگزار می شد که جشنی اسطوره ای و باستانی است که به شادی و پایکوبی برای برداشت محصولات خود به انجام می رسید.
و چه خوب می شد که ما به فرهنگ و اسطوره ی باستان خود همیشه افتخار کنیم .
نتیجه گیری: همیشه گفته اند پاییز و غروب غم انگیزش. اما من می گویم پاییز و اوج زیباییش.
انشا دوم در مورد فصل پاییز با مقدمه و نتیجه
مقدمه: پاییز همان فصلی است که در آن برگ درختان میریزند و در زیر پای رهگذران بیتفاوت خش خش میکنند.
بدنه انشا در مورد فصل پاییز
پاییز شاید همان فصل غفلت است و رخوت شاید هم نه فصل هوشیاری و تدبر است؛ چه فرقی میکند که در پاییز خواب باشی یا بیدار مهم آن است که پاییز کار خودش را میکند. به دقت و حوصله دست به کار آراستن میشود؛ آراستن درختها، شهرها، باغها و زمین به زرد و سرخ و قهوهای برگها؛ به قطرات گاه نم نم و گاه شرشر باران و به باد که میوزد.
پاییز همان فصل دل انگیزی است که گاه رویاییاش میخوانند همان فصلی که میتوانی در آن ساعتها از پنجره اتاق به درخت روبروی خانه نگاه کنی و خسته نشوی.
پاییز همان دل انگیزانه ایست که گاه هوس میکنی زیر بارانش بی روسری در کوچه قدم بزنی تا موهایت خیس شوند.
پاییز همان مادر رقص خرامان برگهاست که به ناز و عشوه تمام چرخ زنان از آسمان بر سرت میبارند، و تو سریع تر میروی تا زیر برگهایش برسی و با خودت بگویی این یکی به افتخار من افتاد. پاییز همان موسیقی خوش خش خش برگهاست. همان برگهای خرامان که این بار هوس میکنی کفشهایت را در آوری تا موسیقی هبوط برگها پاهایت را قلقلک کند.
پاییز همان فصل درختان لخت خرمالو است که سرخی خرمالوهایش ر ا به همه عرضه میدارد.
همان فصل قاصدکهای شیطون که برایت خبر میآورند، خبرهای خوش، خبرهایی که هیچ وقت نمیرسند وتو باز هم آنها را بر میداری و فوت میکنی و با نگاهت تعقیبشان میکنی تا در آبی ابری آسمان پاییز گم شوند. آه عجب این پاییز برگ زیر هزار رنگ خوش مینشیند در چشم و خیال من …
و من از ورای سفیدی دیوارهای اتاقم همه را، همه را خوب خوب میدانم؛ دیگر جادههای پاییز را از حفظ شدهام.
نتیجه گیری: پاییز انگار می آید تا تمام شادمانی ها و آرزوهای لحظه سال تحویلت را با باران هایش بشوید و تحویل بادهای پاییزیش دهد.
انشا کوتاه در مورد پاییز، انشایی در مورد پاییز با مقدمه و نتیجه، انشا درباره پاییز با مقدمه بدنه و نتیجه گیری، مقدمه درباره پاییز، موضوع انشا پایه هفتم نوبت اول، انشا هفتم تصویر نویسی، انشا در مورد پاییز با مقدمه و نتیجه
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی